کاربرد تفکر طراحی در برندینگ

مقدمه

تفکر طراحی، رویکردی است انسان‌محور برای تسهیل در فرآیند نوآوری که می‌تواند متد بسیار سودمندی در پروسه برندینگ و یا ریبرندینگ برای یک سازمان باشد. در مقاله‌ای دیگر، به صورت جامع و مفصل درباره‌ی تفکر طراحی، مراحل و عناصر تشکیل‌دهنده آن و نهایتا شیوه به‌کارگیری آن صحبت کردیم. در این مقاله سعی‌شده تا کاربردها و نمونه‌های استفاده و به‌کارگیری از این متد، بیشتر در زمینه برندینگ مورد بررسی قرار گیرند.

کاربردهای استفاده از تفکر طراحی در برندینگ

در اینجا به چندین کاربرد متد تفکر طراحی که می‌تواند در پروسه برندسازی کارایی داشته باشند اشاره کردیم:

همدلی و درک مشتری

تفکر طراحی (Design Thinking) بر همدلی تأکید دارد و برندها را تشویق می‌کند تا در گام نخست به طور عمیق نیازها، خواسته‌ها و مشکلات مشتریان خود را درک کنند. این بینش‌ها و استفاده از آن‌ها به ایجاد برندی قوی کمک می‌کند.

راه‌حل‌های نوآورانه برند

با استفاده از تکنیک‌های ایده‌پردازی، برندها می‌توانند به راه‌حل‌های خلاقانه و نوآورانه برای خلق هویت برند، طراحی و ارسال پیام‌های هدفمند به مخاطبین و رفع نیازهای آن‌ها دست پیدا کنند. این منجر به ایجاد برندی منحصربه‌فرد و متمایز می‌شود که می‌تواند جایگاه متفاونی در بازار به دست آورد.

نمونه‌سازی و آزمایش

طراحی تفکر شامل نمونه‌سازی و آزمایش مفاهیم است. برندها می‌توانند نمونه‌های اولیه لوگو و طراحی المان‌های بصری، شعار و تگلاین برند، تبلیغات و سایر عناصر برند را ایجاد کنند تا به میزان کافی بازخورد و فیدبک بگیرند و این عناصر را براساس تعاملات واقعی کاربران اصلاح کنند و بهبود بخشند.

فرآیند تکراری

ماهیت تکرارشونده تفکر طراحی (Design Thinking) به برندها اجازه می‌دهد تا به طور مداوم بهبود یابند. با بازبینی و اصلاح مکرر استراتژی‌های برند، براساس بازخورد مخاطبین هدف برند و تغییرات بازار، برندها می‌توانند مرتبط با بازار (Brand Relevance) و مؤثر باقی بمانند.

تجربه یکپارچه از برند

تفکر طراحی یک رویکرد جامع را ترویج می‌دهد و اطمینان حاصل می‌کند که تمامی نقطه تماس برند (آنلاین، آفلاین، محصول، خدمات) منسجم و هم‌راستا با ارزش‌ها و وعده‌های برند باشند و این موضوع کمک زیادی می‌کند که تجربه کلی برند توسط مشتریان و مخاطبین هدف برند بهبود یابد.

داستان‌سرایی و خلق مشارکت

از طریق استفاده از متد تفکر طراحی، برندها می‌توانند داستان‌های جذابی خلق کنند که با مخاطبان در سطحی عمیق‌تر ارتباط برقرار کنند و در تماس باشند. این داستان‌سرایی‌ها می‌تواند در کمپین‌های بازاریابی و مارکتینگ، رسانه‌های اجتماعی و پیام‌های ارسالی از طرف برند مورد استفاده قرار گیرند تا مشارکت معناداری را میان برند و جامعه هدف آن ایجاد کند.

رویکرد همکاری

تفکر طراحی در سطحی عمیق‌تر، همکاری بین تیم‌های چندرشته‌ای، از جمله بازاریابی و مارکتینگ، طراحی و توسعه محصول و برندینگ را تشویق می‌کند. این موضوع موجب می‌شود که استراتژی برند منسجم و به خوبی در تمام جنبه‌های کسب‌وکار به صورت کاملا یکپارچه به اجرا در خواهد آمد.

حل مسئله

به شناسایی و حل هرگونه مسئله‌ای در رابطه با برند، مانند چالش‌های تغییر برند، ورود به بازارهای جدید، یا برخورد و پاسخ به هویت ذهنی منفی از برند کمک می‌کند. تفکر طراحی می‌تواند یک رویکرد ساختاریافته برای حل این مسائل ارائه دهد.

برندسازی پایدار

تفکر طراحی (Design Thinking) همچنین می‌تواند برای توسعه شیوه‌های برندینگ پایدار که با مسئولیت‌هایی فراتر از رفع نیازهای اولیه مشتریان از جمله مسئولیت‌های محیطی و اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد، که می‌توانند برای مصرف‌کنندگان امروزی بسیار مهم باشد.

با ترکیب تفکر طراحی در برندینگ، شرکت‌ها می‌توانند برندهایی معنادارتر و مشتری‌محور ایجاد کنند که وفاداری را تقویت کرده و در بازارهای رقابتی برجسته شوند.

نمونه‌های موفق و مشهود استفاده از تفکر طراحی در برندینگ

برند اَپِل (Apple)

برند اپل به خاطر رویکرد طراحی کاربر محور (user-centered design) خود مشهور است. این شرکت از تفکر طراحی (Design Thinking) برای ایجاد محصولاتی استفاده می‌کند که نه تنها از نظر ظاهری زیبا و متمایزند بلکه بسیار کاربردی و کاربر پسند نیز می‌باشند. ادغام بی‌نقص سخت‌افزار و نرم‌افزار در دستگاه‌هایی مانند آیفون و مک‌بوک نمونه بارز تعهد اپل به استفاده از متدولوژی تفکر طراحی در حل مسائل و بهبود ساختارهاست.

به عنوان مثال، یک نمونه موفق از استفاده از روش و متد تفکر طراحی (Design Thinking) در عمل، توسعه اپل واچ (Apple Watch) است.

همدلی با مخاطبین هدف برند

در ابتدای مسیر تیم طراحی برند اپل تحقیقات گسترده‌ای درباره نیازها و رفتارهای کاربران انجام داد. این موضوع به اپل برای درک بهتر نیازها و خواسته‌های مخاطبین خود در زمینه گجت‌ها و ابزارهای پوشیدنی کمک زیادی کرد.

در واقع اپل مشکلات کاربران با ساعت‌های هوشمند موجود در بازار را شناسایی کرد که شامل عمر محدود باتری، کاربردهای محدود، و پیچیدگی در استفاده می‌شد.

تعریف دقیق مسئله

اپل اهداف مشخصی برای پروژه اپل واچ تعیین کرد، که از جمله آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

    • ایجاد دستگاهی با طراحی زیبا و مدرن که قابلیت استفاده در تمام روز را داشته باشد.
    • ارائه گجتی برای آنالیز بهتر سلامتی و تناسب اندام افراد که به کاربران کمک کند زندگی سالم‌تری داشته باشند.
    • اطمینان از سازگاری کامل با سایر محصولات اپل، به ویژه آیفون.

ایده‌پردازی و خلق ایده‌های نو

اپل ایده‌هایی مانند اضافه کردن سنسورهای پیشرفته برای ردیابی فعالیت‌های فیزیکی و ویژگی‌های مانیتورینگ سلامتی مانند اندازه‌گیری ضربان قلب را به گجت خود اضافه کرد.

نمونه سازی اولیه و آزمایش نمونه‌ها

پس از آن، تیم طراحی اپل چندین نمونه اولیه از اپل واچ با ویژگی‌ها و طراحی‌های مختلف ایجاد کرد. این نمونه‌ها توسط کاربران واقعی آزمایش شدند و بازخوردهای آنها برای بهبود طراحی استفاده شد.

برای مثال، اپل بر اساس بازخورد کاربران، طراحی بندها و اینترفیس کاربری را چندین بار تغییر داد تا به بهترین نتیجه برسد.

ایر بی‌ان‌بی (Airbnb)

یکی دیگر از نمونه‌های برجسته استفاده ازمتد تفکر طراحی توسط  Airbnb، بازطراحی تجربه رزرو و میزبانی اقامتگاه در یک پلتفرم آنلاین است.

همدلی با کاربران

در ابتدا تیم طراحی Airbnb با میزبانان و مهمانان متعدد مصاحبه‌های عمیق انجام دادند و با انجام تحقیقات گسترده به درک عمیقی از نیازها، چالش‌ها و خواسته‌های آنها به دست آوردند. این تحقیقات شامل بازدید از خانه‌ها و اقامتگاه‌های مختلف، مشاهده و تعامل مستقیم با کاربران و مطالعه رفتارهای آنها در انتخاب اقامتگاه بود.

علاوه برآن، Airbnb مشکلات متعددی که میزبانان و مهمانان با آن مواجه بودند را شناسایی کرد. برای مثال، میزبانان از فرآیند پیچیده لیست شدن و فهرست‌بندی مکان‌های اقامت و مهمانان نیز از دشواری در یافتن مکان‌های مناسب ناراضی بودند.

تعریف دقیق مشکلات موجود

در پس نتایج تحقیقات،Airbnb  اهداف مشخصی را برای بهبود تجربه کاربری تعیین کرد، از جمله این اهداف می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

·        ساده‌سازی و تسهیل فرآیند فهرست‌بندی مکان‌ها برای میزبانان

·        بهبود جستجو و تسهیل فرآیند انتخاب مکان‌های اقامت برای مهمانان

·        ایجاد حس اعتماد و امنیت بین میزبانان و مهمانان

ایده‌پردازی

Airbnb ایده‌های جدیدی مانند ایجاد سیستم بررسی‌ها و امتیازدهی، ارائه عکس‌های با کیفیت بالا از مکان‌های اقامت و طراحی یک رابط کاربری ساده و شهودی برای فرآیند رزرو و فهرست‌بندی به مخاطبین خود ارائه کرد که تا پیش از این، در میان رقبا، اجرا نشده بود.

نمونه‌سازی و آزمایش

تیم طراحی Airbnb نمونه‌های اولیه مختلفی از رابط کاربری و ویژگی‌های جدید ایجاد کرد.

این نمونه‌ها توسط کاربران واقعی آزمایش شدند و از بازخوردهای آنها برای بهبود در طراحی پلتفرم Airbnb استفاده شد. برای مثال، Airbnb  براساس بازخورد کاربران، نحوه نمایش نتایج جستجو و فیلترهای جستجو را اصلاح کرد.

پیاده‌سازی و اجرا

پس از چندین چرخه بازخورد و بهبود، ویژگی‌ها و طراحی‌های جدید در پلتفرم Airbnb پیاده‌سازی و به کاربران ارائه شد.

در کنار تمامی این فرآیندها، Airbnb  ویژگی‌ها و بهبودهای جدید را با کمپین‌های بازاریابی به مخاطبین خود معرفی کرد و کاربران را تشویق به استفاده از آن‌ها نمود.

نتیجه استفاده از تفکر طراحی برای Airbnb

در نتیجه تغییرات و بهبودهای اعمال شده به طور چشمگیری تجربه کاربری را برای میزبانان و مهمانان بهبود بخشید. فرآیند فهرست‌بندی مکان‌ها برای میزبانان ساده‌تر و جستجو و رزرو مکان‌ها برای مهمانان آسان‌تر شد. ویژگی‌های جدید مانند سیستم بررسی‌ها و امتیازدهی، عکس‌های با کیفیت بالا و پروفایل‌های کاربری به افزایش اعتماد و امنیت بین میزبانان و مهمانان کمک کرد. بهبود تجربه کاربری منجر به افزایش رضایت کاربران، افزایش تعداد میزبانان و مهمانان و در نهایت رشد و موفقیت بیشتر پلتفرم Airbnb شد.

نایک (Nike)

یک مثال مشخص استفاده برند نایک از تفکر طراحی (Design Thinking) در عمل، توسعه کفش نایک فلای‌نیت (Nike Flyknit) است.

همدلی با مخاطبین و مصرف‌کنندگان

نایک با دوندگان حرفه‌ای و آماتور مصاحبه و تعامل عمیق داشت تا نیازها و چالش‌های آنها را بهتر درک کند. تیم‌های طراحی نایک به مشاهده و تحلیل عملکرد دوندگان در شرایط مختلف پرداختند. در واقع نایک با تحقیقات گسترده سعی در شناخت هرچه بهتر و دقیق تر عملکرد مخاطبین هدف خود داشت. نایک مشکلات رایجی که دوندگان با کفش‌های ورزشی موجود داشتند را شناسایی کرد. مشکلاتی از قبیل وزن سنگین کفش‌ها، عدم تناسب دقیق با پای دوندگان و عدم تهویه مناسب در ساختار کفش‌های نایک در میان مخاطبین به چشم می‌خورد.

تعریف دقیق مسئله

بر اساس نتایج تحقیقات، نایک (Nike) اهداف مشخصی را برای محصول جدید خود،
یعنی
کفش فلای‌نیت تعیین کرد، از جمله:

    • کاهش وزن کفش برای بهبود عملکرد دوندگان.
    • ایجاد کفشی با تناسب دقیق که به طور طبیعی با پای
      دوندگان سازگاری بیشتری داشته باشند
      .
    • بهبود تهویه و راحتی کفش. 

ایده‌پردازی

ایده استفاده از فناوری بافندگی دقیق (precision knitting technology) نایک را قادر ساخت که به تولید یک رویه کفش یکپارچه و سبک‌وزن دست بزند که کاملاً شکل و فرم پای دوندگان را به خود می‌گیرد.

نمونه‌سازی و آزمایش

تیم طراحی نایک نمونه‌های اولیه مختلفی از کفش فلای‌نیت با مواد و طراحی‌های مختلف طراحی و تولید کرد. این نمونه‌ها توسط دوندگان مختلف در سطوح حرفه‌ای و آماتور آزمایش شدند و از بازخوردها و فیدبک‌هایشان برای بهبود طراحی کفش‌ها استفاده شد. برای مثال، نایک بر اساس بازخورد کاربران، نحوه بافت و مواد استفاده شده را بهبود داد تا به تناسب بهتر و وزن کمتر در کفش‌های فلای نیت خود دست یابد.

پیاده‌سازی و اجرا

پس از چندین چرخه بازخورد و بهبود، کفش فلای‌نیت نهایی تولید و به بازار عرضه شد. نایک کفش فلای‌نیت را با یک کمپین بازاریابی گسترده معرفی کرد و در این کمپین، بر ویژگی‌های سبکی وزن کفش‌ها، تناسب دقیق و تهویه بهتر کفش تمرکز کرد.

نتایج

کفش نایک فلای‌نیت به سرعت محبوبیت پیدا کرد و تبدیل به یکی از پرفروش‌ترین محصولات نایک شد. دوندگان حرفه‌ای و آماتور از سبک‌وزنی، راحتی و عملکرد بهبود یافته کفش رضایت داشتند و این موضوع مدیون استفاده از متد تفکر طراحی در طراحی محصول است.

فرآیند تولید فلای‌نیت با استفاده کمتر از مواد و کاهش ضایعات، به نایک کمک کرد تا به اهداف کاهش آلودگی محیط زیست و استفاده از راهکارها و محصولات پایدارتر نیز نزدیک‌تر شود. در واقع این استفاده از روش تفکر طراحی بود که نقش کلیدی در این موفقیت بزرگ برای نایک داشت.

پپسیکو (PepsiCo)

یک مثال مشخص و عملی از استفاده از تفکر طراحی در برندینگ، بازطراحی برند پپسیکو (شرکت مادر برند پپسی) برای محصول تروپیکانا در سال 2009 میلادی است. هرچند نتیجه اولیه این بازطراحی بسیار بحث‌برانگیز بود، اما مثالی واضح و روشن از چگونگی استفاده از اصول تفکر طراحی در برندینگ است. 

همدلی با کاربر

پپسیکو تحقیقات گسترده‌ای برای درک ادراکات و رفتارهای مصرف‌کنندگان نسبت به برند تروپیکانا انجام داد. آنها می‌خواستند بفهمند که مشتریان بیشتر چه المان‌هایی را ارزش می‌پندارند و چگونه در قفسه‌های فروشگاه با محصول ارتباط برقرار می‌کنند.

تحقیقات گسترده پپسیکو نشان داد که مصرف‌کنندگان تروپیکانا را با طبیعی بودن و تازگی ارتباط می‌دهند و تصویر پرتقال با نی را به عنوان نمادی از آبمیوه خالص و تازه می‌شناسند.

تعریف مشکل

هدف اصلی این بود که برند تروپیکانا برندی مدرن جلوه کند در حالی که ارزش‌های اصلی آن یعنی تازگی و طبیعی بودن محفوظ باقی می‌ماند. پپسیکو در نظر داشت تا با یک بسته‌بندی مدرن و نو مخاطبین وسیع‌تری را به عنوان مشتریان تروپیکانا هدف قرار دهد بی آن‌که مشتریان وفادار خود را از دست بدهد.

یکی از چالش‌های کلیدی فرآیند ریبرندینگ، بازطراحی و نو کردن تصویر و طراحی‌های برند بود در حالی که طراحی‌‌ها برای مشتریان طولانی مدت قابل تشخیص و آشنا باقی بماند و ارتباط شکل‌گرفته از بین نرود.

ایده‌پردازی

تیم‌های طراحی، مهندسی و بازاریابی پپسی‌کو در جلسات ایده‌پردازی سعی در ارائه راه‌حل‌های نوآورانه‌ای برای اهداف تعیین شده بودند. طبیعتا پپسیکو طراحی‌های
گوناگونی برای این کار انجام داد.

نمونه‌سازی

تیم طراحی پپسیکو نمونه‌های اولیه گوناگونی از بسته‌بندی و طراحی‌ها با عناصر بصری، پالت رنگی و چیدمان‌های مختلف ایجاد کرد. یکی از تغییرات مهم، جایگزینی تصویر نمادین یک پرتقال با نی به جای یک لیوان آب پرتقال بود. در واقع سعی شد تا رویکردی مینیمالیستی در
طراحی‌های جدید اعمال شود.

این نمونه‌ها با گروه‌های متمرکز  و کانونی (Focus Group) و از طریق نظرسنجی‌ در بازار هدف برند آزمایش شدند تا بازخورد مصرف‌کنندگان در مورد طراحی‌های جدید جمع‌آوری و بررسی شود.

آزمایش و اصلاح

بر اساس بازخوردهای به دست آمده از آزمایش‌های مصرف‌کنندگان، تیم طراحی نمونه‌های اولیه را تا حد زیادی اصلاح کرد. طراحی نهایی انتخاب شده شامل یک ظاهر مدرن بود که تأکید بیشتری بر لوگوی تروپیکانا  و تصویر لیوان آب پرتقال داشت.

نتیجه

جالب است که بازطراحی با واکنش‌های منفی زیادی از سوی مشتریان وفادار مواجه شد. مخاطبین برند و مشتریان وفادار طراحی جدید را غیرقابل تشخیص دانستند. این موضوع منجر به کاهش ۲۰ درصدی فروش در دو ماه اول پس از بازطراحی شد.

پپسیکو با متوجه شدن این بازخورد منفی، سریعاً به طراحی اصلی بازگشت و برخی از عناصر طراحی جدید که مورد استقبال قرار گرفته بود را با طراحی قبل ادغام کرد. این واکنش به سرعت کمک کرد تا فروش از دست رفته بازیابی شود و وفاداری برند افزایش یابد.

این مثال اهمیت استفاده از تمامی مراحل متد تفکر طراحی را نشان می‌دهد. تصور کنید که با استفاده از این متد، پپسیکو بازطراحی برند تروپیکانا را انجام می‌داد امّا استفاده از متد تفکر طراحی را برای ادامه مسیر رها می‌کرد و به آنالیز و بررسی و ارزیابی تغییرات ایجاد شده نمی‌پرداخت. با اینکار شاید برند پپسیکو ضربه‌ای غیرقابل توصیف می‌خورد و یکی از برندهای موفق خود در بازار را از دست می‌داد. اما ادامه و پافشاری استفاده از این متد اجازه داد تا تمامی فرآیندهای انجام گفته توسط پپسیکو، مجددا مورد ارزیابی و اصلاح قرار بگیرد و این یعنی، استفاده از تفکر طراحی در برندینگ در بهترین حالت خودش.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *