این محتوا شامل:
Toggleتفکر طراحی، مسیر خلق و نوآوری
حل مسأله، مسأله این است!
همه ما تجربه دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و مسائل گوناگون در سطوح مختلف را در طول زندگی خود داشته و داریم. راهحلهای مختلفی برای حل مشکلات وجود دارد امّا میتوان به قاطعیت گفت که استفاده از یک روش و متدولوژی مشخص راهی بسیار منطقی و استراتژیکتر برای حل مسائل برند خواهد بود.
به صورت کلی، استفاده از متدها و مدلهای معتبر موجود راه بسیار مناسبی جهت رسیدن به بهترین راهحلها خواهد بود.
تفکر طراحی (Design Thinking) نیز یک متدولوژی کارآمد در جهت رسیدن به یک رویکرد مناسب جهت حل مسائل برند است.
تفکر طراحی (Design Thinking)، متدی کارآمد برای حل مسائل
استفاده از روش تفکر طراحی راه بسیار مناسبی جهت بررسی و حل مسائل و مشکلات تعریف نشده و چالش برانگیز است. از ویژگیهای بارز این متد، تغییر زاویه دید به مسائل است به گونهای که تلاش این روش در نگاه به مسائل با محوریت انسانها و مخاطبین و خلق ایده در قالب جلسات ایدهپردازی و طوفان فکری (Brainstorming) است. بهرهگیری از مخاطبین و تعاملشان با مسئله (که خود میتواند یک محصول و یا طراحی آن باشد)، از ویژگیهای منحصر به فرد این متدولوژی است.
فواید و مزایای تفکر طراحی (Design Thinking)
تفکر طراحی به کارآمدتر کردن محصولات، جلب مشتریان و ایجاد رقابتپذیری برای کسب و کارها کمک میکند.
این نوع تفکر باعث ایجاد محصولاتی میشود که نه تنها نیازهای مشتریان را برطرف میکنند بلکه تجربه کاربری بسیار بهتری را فراهم میکنند و این امر به بهبود عملکرد کسب و کارها و شکلگیری برند قدرتمند کمک میکند.
تفکر طراحی (Design Thinking) در مسیر نوآوری برند
المانهای متد تفکر طراحی (Design Thinking) به عنوان متغیرهای مستقل شامل همدلی، ایدهپردازی، مشکل مشتری، توسعه نمونه اولیه محصول، آزمایش و تست هستند.
نوآوری و دیگر هیچ!
یکی از عوامل مؤثر بر موفقیت و رشد برندها در دنیای رقابتی امروز، توانایی توسعه محصولات جدید و نوآورانه است. محصولات نوآورانه، محصولاتی هستند که از نظر مشتریان، ارزشمند، مفید و متمایز از محصولات رقبا هستند و نیازهای گذشته را به شکلی جدید حل میکنند.
توسعه محصولات نوآورانه، به برندها کمک میکند تا بازارهای جدید را به دست آورند، رضایت و وفاداری مشتریان را افزایش دهند، سهم بازار خود را بالا ببرند و مزیت رقابتی پایداری را نسبت به رقبا ایجاد کنند.
چالشها و سختیهای راهِ نوآوری برای برند
با این حال، توسعه محصولات نوآورانه یک فرآیند پیچیده و چالشبرانگیز است که نیاز به ترکیب مناسبی از منابع برند، مهارتها، فرهنگ برند و متدهای مورد استفاده آن دارد.
برخی از چالشهایی که سازمانها در این فرآیند با آنها مواجه هستند عبارتند از: تغییرات سریع و ناگهانی بازار و تکنولوژی، افزایش نیازها و انتظارات مشتریان، افزایش رقابت و فشار قیمتی، کمبود منابع و زمان، عدم اطمینان و پیچیدگی محیطی و برای مقابله با این چالشها، سازمانها نیاز به اتخاذ رویکردها و روشهایی دارند که به آنها کمک کند تا مشکلات را بهتر تعریف و تحلیل کنند، ایدههای جدید و خلاقانهای تولید کنند، راهحلهای ممکن را ارزیابی و انتخاب کنند و محصولات نهایی را طراحی و توسعه دهند
هدف تفکر طراحی (Design Thinking)
یکی از رویکردهایی که میتواند به افزایش عملکرد توسعه محصولات نوآورانه کمک کند، استفاده از روش تفکر طراحی است.
تفکر طراحی یک روش تفکر است که با هدف درک و بهبود وضعیت موجود، از طریق تعریف مساله و ارائه راهحل، ابزار و روشهایی برای جمعآوری و تحلیل دادهها، نمونهسازی، آزمایش و بازنگری را فراهم میکند که میتواند منجر به خلق ایدهها یا روشهای جدید شود. تفکر طراحی یک روش نوین در فرآیند توسعه محصول است که به سازمانها کمک میکند تا به صورت انسانمحور، همکارانه، تکراری و غیرخطی عمل کنند. محصولات و سرویسهایی را ارائه دهند که به نیازها و خواستههای مشتریان پاسخ دهند. اما اجرای تفکر طراحی در فرآیند توسعه محصولات نوآورانه همراه با مشکلات و محدودیتهایی نیز هست.
اهمیت و ضرورت تفکر طراحی (Design Thinking) در برند
تفکر طراحی از دیدگاههای مختلفی میتواند برای بهبود عملکرد و رشد پایدار برندها مؤثر باشد. اولین جنبه از اهمیت تفکر طراحی، توجه به نیازها و خواستههای کاربران و مشتریان برند است. این الگوی تفکر، با تمرکز بر تجربه کاربری، امکان ارائه محصولات و خدماتی را با کیفیت و توجه به انتظارات واقعی مشتریان فراهم میکند. از این رو، استفاده از تفکر طراحی به کسب و کارها کمک میکند تا با رقبا متمایز شده و بازارهای خود را بهبود بخشند.
قابلیت خلق ایدههای جدید
یک دیگر از جوانب اساسی تفکر طراحی، قابلیت نوآوری و تولید ایدههای جدید است. این الگو از طریق رویکردهای کارگروهی و تحلیل ژرف مسائل، محیطی را برای پیدایش ایدههای نوآورانه و کارآمد ایجاد میکند. این توانایی نه تنها برای ارائه محصولات و خدمات نوآورانه، بلکه برای حل مسائل پیچیده و چالشبرانگیز در مسیر پیشرفت و توسعه کسب و کارها تأثیرگذار است.
امکان ارزیابی مستمر برند
همچنین استفاده از متد تفکر طراحی، باعث ایجاد فضایی میگردد که فرآیندها و ساختارهای برند به صورت مستمر مورد ارزیابی قرار گرفته و به صورت مداوم بهبود پیدا کنند.
از این رو، کسب و کارهایی که از تفکر طراحی بهره میبرند، تبدیل به برندهایی میشوند که بهروز رسانیهای مداوم در فرآیندها و روشهای کاری خود را با استفاده از دیدگاههای نو و به روز انجام میدهند.
مراحل پیادهسازی تفکر طراحی (Design Thinking) در برند
امروزه فرایندها و مراحل متنوع و مختلفی برای استفاده از تفکر طراحی (Design Thinking) وجود دارند و تعداد مراحل آنها از ۳ تا ۷ متغیر است؛ با این حال، همه انواع روشهای تفکر طراحی، بسیار مشابه هم هستند و جای هیچ نگرانی نیست.
انواع روشهای تفکر طراحی (Design Thinking)، یک اصول را ترسیم میکنند اما در این مقاله، مدل پنج (5) مرحلهای را شرح میدهیم که مؤسسه طراحی هیسو و پلانتر استنفورد، طراحی کرده است.
این پنج مرحله به شرح زیر است:
المانها و عناصر متد تفکر طراحی (Design Thinking)
1 – همدلی یا درک نیازهای انسان (Empathise)
مرحله اول در تفکر طراحی، آشنایی کامل با مشکل موردنظر است. با تجربهکردن زندگی کاربران و همدلی با آنها، میتوان تجربیات و انگیزههای آنها را بهتر از پیش درک کرد. همچنین با به اشتراک گذاشتن تجربیات مشترک درباره محیط زندگی کاربران، مشکلات حوزه موردنظر واضح تر از گذشته خواهد شد.
همدلی به عنوان یک مرحله بنیادین به ما امکان کسب یک تصویر واضح و روشن از تفکرات، نیازها و خواستههای کاربران برند را میدهد و به شناخت هرچه عمیقتر مخاطبین برند کمک زیادی میکند.
2 – تعریف مسئله (Define)
در مرحله تعریف مسئله در متد طراحی تفکر، باید اطلاعات و دادههای جمعآوریشده را با هم ترکیب و مشکلات اصلی را تعریف نمود. در این مرحله، باید بهصورت انسان محور به مسئله نگاه کرده و آن را با توجه به نیازهای مشتریان تعریف نمود. مرحله تعریف مسئله کمک میکند تا ایدههای خلاقانهتری در طراحی مطرح شوند و به بهترین شکل ممکن مشکلات را مرتفع کرد.
3- ایدهپردازی (Ideate)
در سومین مرحله از فرایند تفکر طراحی، طراحان تیم آمادهاند تا ایدههای خلاقانه خود را برای حل مسئله ارائه دهند. این مرحله بعد از شناخت نیازها و مشکلات کاربران و تعریف مسئله است. در این مرحله، اعضای تیم میتوانند بهصورت خلاقانه و بدون محدودیت فکر کنند و راهحلهای جدیدی را برای حل مسئله پیدا کنند.
روشهای گوناگون ایدهپردازی وجود دارد که در این مرحله میتوان از آنها استفاده کرد. به عنوان مثال، طوفان فکری یکی از این روشهاست.
4 – نمونهسازی اولیه (Prototype)
در این مرحله، تیم طراحان نمونههای اولیه از محصول و یا سرویس را خلق میکنند تا ویژگیهای آنها را بررسی کنند. این نمونهها به عنوان یک آزمایش محسوب میشوند و به منظور ارزیابی و بهبود راهحلهای ارائه شده در مراحل قبل، به افراد دیگری مانند مشتریان، کارکنان سازمان یا گروههای خارج از تیم طراحی ارائه میشوند.
در واقع این مرحله، مربوط به سنجش ایدهها و افکار و تبدیل آنها به نتایج کاربردی و قابل لمس است. در واقع در این مرحله، هر یک از راهها باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و همچنین محدودیتها و اشتباهات باید بررسی شوند.
5 – تست (Test)
در مرحله پنجم از فرایند تفکر طراحی، طراحان یا ارزیابهای تیم، محصول کامل را با دقت آزمایش میکنند. این مرحله آخرین مرحله در مدل تفکر طراحی است و به صورت چرخهای تکرار میشود. در این مرحله، از بهترین راهحلهای شناسایی شده در مرحله نمونهسازی استفاده میشود. هدف از این آزمایش، تعریف یک یا چند مشکل جدید و درک بهتر از نیازها و تجربیات کسب شدهی کاربران است.
تفکر طراحی (Design Thinking)، یک پروسه غیرخطی
در دید نخست، متد تفکر طراحی ممکن است یک پروسه خطی به نظر برسد، در صورتی که در حقیقت، تفکر طراحی یک شیوه غیرخطی است و ترتیب مراحل در آن، لزوما اهمیت ندارند. در حقیقت میتوان گفت که این موضوع کمک بسیار زیادی به انعطافپذیری این مدل به خصوص میکند. به عنوان مثال، ساخت نمونه اولیه میتواند همزمان با مرحله ایدهپردازی انجام شود و بازخورد آن موجب تعریف بهتر مساله (مرحله دوم) گردد.
استفاده از این مدل فقط به صورت خطی، خود موجب به وجود آمدن محدودیت و پیچیدهتر شدن خلق و نوآوری میگردد. در واقع مساله نوآوری در ذات خود، یک عمل ساختارشکنانه است و استفاده از این مدل فقط در قالب خطی، موجب محدودیت خواهد شد.
مزیت غیرخطی بودن فرآیند
یکی از مزایای این مدل این است که دانش کسبشده در مراحل انتهایی، میتوانند تاثیر مثبت بسزایی در مراحل ابتدایی داشته باشند. دی واقع اطلاعات بهدست آمده به صورت مستمر موجب درک بهتر مساله و خلق ایدههای جدید و نو میشوند و این به بهبود فرآیندها و نوآوری کمک بسیاری میکند.
نتفلیکس (Netflix)؛ برندی موفق در بکارگیری تفکر طراحی
البته که بسیاری از شرکتها با موفقیت از اندیشه طراحی بهرهمند شدهاند، اما نتفلیکس به طور مکرر از آن استفاده کرده و به یک غول در صنعت خود تبدیل شده است. در ابتدای تأسیس این شرکت، رقیب اصلی آن، بلوکباستر، مشتریان را مجبور میکرد که به فروشگاههای حضوری بروند تا فیلم و سریال محبوب خود را در قالب DVD اجاره کنند و در یک مدت مشخص آن را به فروشگاه بازگردانند. طبیعی است که این پروسه سختیهایی را برای مخاطبین به همراه داشت. نتفلیکس این ناراحتی را با ارسال DVD مستقیماً به خانههای مشتریان و با یک مدل اشتراکی برطرف کرد.
سرویس پخش آنلاین (Streaming)
هر چند این کار بازار فیلم را دگرگون کرد، اما موفقیت واقعی نتفلیکس در نوآوریهایی است که در طول سالها به کار گرفته است. به عنوان مثال، زمانی که شرکت متوجه شد که DVD ها دیگر بهروز نیستند و میتوان به شیوهای بهتر نیازهاب مخاطبین را مرتفع کرد، یک سرویس پخش آنلاین فیلم و سریال را ایجاد کرد تا در صنعت خود پیشرو باقی بماند. این نوآوری نیز به صورت ناخواسته مشکل زمان انتظار برای ارسال DVD ها را برطرف کرد.
ورود به عرصه تولید فیلم و سریال
در سال 2011، نتفلیکس اندیشه طراحی خود را یک گام جلوتر برد و به نیاز مشتریان برای محتوایی که در شبکههای سنتی پخش نمیشد، پاسخ داد. بعداً، در سال 2016، تجربه کاربری خود را با اضافه کردن تریلرهای کوتاه به رابط کاربری بهبود بخشید. هر یک از بهروزرسانیهای اصلی نتفلیکس در پاسخ به نیازهای مشتریان بوده و توسط یک فرآیند موثر تفکر طراحی به اجرا رسیده است.
نتیجهگیری
مهمترین کاربرد و اهمیت استفاده از تفکر طراحی، ایجاد یک مسیر واضح و شفاف برای خلق محصولات، خدمات و راهکارهای نو و به صورت کلی نوآوری است. هرچند پیشرفتها و نوآوریهای زیاد و متعددی با استفاده از آزمون و خطا و بدون داشتن چارچوب خاصی در زمینه نوآوری در طول تاریخ حاصل شده اما طبیعی است که ساختارمند کردن این پروسه، بازدهی آن را چندین برابر میکند.
آزمون و خطا در مقابل تفکر طراحی، رویکردی پرهزینه، زمانبر و تا حد قابل توجهی کم بازده است. در مقابل، استفاده از تفکر طراحی به عنوان یک روش مدون و مشخص راهی بسیار پربازده تر جهت نوآوری برای برندهاست.
بدون دیدگاه